شيخ اشراق قاعدة امكان اشرف را در رسالة پرتونامه نيز مطرح كرده است. شيوة بيان او ـ در اين رساله ـ براي برهاني كردن اين قاعده، از رسالههاي ديگر او كاملتر و رساتر است
مقدمه اول: ما ميدانيم كه اعراض و اجسام و نفوس ناطقه در عالم خارج تحقق دارند.
مقدمه دوم: نيز ميدانيم كه رتبة نفس ـ كه ذاتاً مجرد از ماده است، اما در ناحيه فعل به ماده نياز دارد ـ از اعراض و اجسام بالاتر است.
مقدمه سوم: و از طرف ديگر ميدانيم كه رتبة عقل ـ كه از ناحية ذات و فعل مجرد از ماده است ـ از رتبه اعراض، اجسام و نفوس ناطقه بالاتر است.
حال براساس قاعدة امكان اشرف ميگوييم: وقتي موجودات اخس تحقق يافتهاند، بايد موجود اشرف از آنها نيز تحقق يابد، در غير اينصورت دو اشكال ذيل پيش ميآيد:
اشكال اول، صدور كثير از واحد: اگر موجود اشرف قبل از موجودات اخس تحقق نيابد يك فرض آن است كه بايد در يك رتبه با آنها تحقق يابد و چون خداوند از جميع جهات واحد است، براساس قاعدة الواحد، صدور بيش از يك موجود از او ممكن نيست.
اشكال دوم، وجود موجودي اعلي و اشرف از باريتعالي: اگر ممكن اشرف ـ كه امري ممكن الوقوع است ـ از واجب الوجود صادر نشود، بايد عدم صدور آن مستند به علتي باشد كه آن علت اشرف و اعلي از واجب الوجود است و اين امر باطلي است، چون موجودي نيست كه از واجب الوجود شريفتر باشد.
نكته اول: او در حکمت الاشراق عنوان بحث را چنين انتخاب كرد: «في قاعده امكان الاشرف علي ما هو سنة الاشراق» و در ابتداي بحث، اين قاعده را بعنوان يكي از قواعد اشراقي مطرح كرده است.
نكته دوم: شيخ مقتول، در اين كتاب، برخلاف ساير كتب و رسالههاي خويش، براي تبيين بحث امكان اشرف، از اصطلاحات حكمت اشراقي از قبيل نورالانوار، نور قاهر، نور اقرب، اخس ظلماني و علايق الظلمات استفاده كرده است. شايد بهمين جهت، سهروردي ـ عليرغم آنكه در كتاب المشارع و المطارحات، اصل اين قاعده را به ارسطو نسبت ميدهد ـ اين قاعده را بعنوان يك قاعدة اشراقي مطرح ميكند.
شارحين كتاب حكمة الاشراق نيز بتبع شيخ اشراق در صدد اثبات اين قاعده بر آمدهاند. نظامالدين احمد بن هروي و شهرزوري هر كدام براساس كتاب حكمة الاشراق تنها به ذكر يك دليل اكتفا كردهاند، اما قطبالدين شيرازي در شرح خويش دو دليل براي اثبات اين قاعده ذكر كرده است و تقرير او هم از تقرير دو شارح ديگر رساتر است.
دليل اول: اين دليل تا حدي مبتني بر كتاب حكمة الاشراق سهروردي است. قطبالدين شيرازي آن را چنين تقرير ميكند: ممكن اشرف بايد قبل از ممكن اخس تحقق يابد، در غير اينصورت چند فرض قابل طرح است:
فرض اول: از نورالانوار در مرتبه واحد و از جهت واحد، دو موجود (ممكن اشرف و ممكن اخس) صادر گردد. اين فرض باطل است، زيرا با قاعدة الواحد سازگار نيست.
فرض دوم: ممكن اشرف بعد ازممكن اخس و بواسطه ممكن اخس صادر گردد. اين فرض هم باطل است، زيرا لازم ميآيد، معلول (ممكن اشرف) اشرف از علتش (ممكن اخس) باشد.
فرض سوم: صدور ممكن اشرف بصورت مطلق (يعني قبل، همراه و بعد از ممكن اخس) جايز نباشد. اين فرض هم نادرست است. زيرا از يكطرف ميدانيم ممكن اشرف امري ممكن الوجود است، و از طرفي ديگر ميگوييم: از فرض تحقق آن امري محال لازم ميآيد. در اينصورت چنين موجودي كه صدور آن ممكن است و از واجب الوجود صادر نشده است، عدم صدورش بايد مستند به علتي باشد كه آن علت اشرف و اعلي از واجب الوجود است، حال آن هيچ چيزي نميتواند اشرف از واجب الوجود باشد.
نوشته شده توسط ارشد عبّاسی | لینک ثابت |
انجمن حکمت استان آذربایجان شرقی...